جرم من آدمیست...
شکنجه ام تنهایست...
مرا در سلولی حبس کرده اند که اسمش زندگیست ...
تنهایی خودم را دوست دارم...
بی پروا شکنجه ام میدهد...
بی آنکه من صدایش کنم به سراغم می آید ...
تمام این مدت را کنارم مانده است...
رفیق نیمه راه نیست...
به این میگویند یک دوست...
میخواهم تا پایان مجازاتم کنارم باشد ...
قول داده است تا آخر کنارم بایستد...
رفیق من تنهایی من است...
نظرات شما عزیزان:
|